{دوران حوزه}
ترکیده تر از خورشید
بارانی تر از ابرا
آفاق رها گشته
در دلکده ی رویا
باتو شب دیوونه
تردیدیه امروزه
باتو نتوان بودن
در بازی هر روزه
معشوق رهاییده
از آتش نفس دل
تصویر رقم خورده
در لحظه ی اوج گل
خط خورده ی ننگ من
در بازی محکومیم
بنوشته شده بازم
در گریه ی مبعوثیم
باتو شب دیوونه
تردیدیه امروزه
باتو نتوان بودن
در بازی هر روزه
هم پرسه ی تنهایی
مرهم به دل زخمی
احساس رهاییدن
در صفحه ی هر اخمی
تنپوش غزل آور
بارانی نوباور
در ناله ی تنهاییم
تنهایی نو آور.
درباره این سایت